بیش از یکونیم سال از روزهایی که تصاویری غریب از یک شهر تاریک و سوت و کور در دوردست چین به دستمان میرسید میگذرد. آن روزها هنوز باورمان نمیشد یک ویروس نحیف چنین برق آسا بر پهنه زمین سیطره یابد و همگان را انگشت به دهان کند. بیش از چند هفته طول نکشید تا لشکرکشی قشون نامرئی، جهانی شد و پای پاندمی به میان آمد. در ایران نیز بیماری با شتابی هولناک پیش رفت و مانند همه جای جهان، در نبود داروی موثر و پیشگیری مناسب، ماسک زدن و در خانه ماندن تبدیل به یگانه سلاحهای ما برای روزها و ماههای اول این مبارزه شد؛ سلاحی که هیچ ردی از یافتههای پرطمطراق جهان مدرن در آن نبود و در قرون وسطا یا عهد بقراط و جالینوس هم میشد همین نوع دفاع را فراهم کرد. تا دست علم مدرن در کار شود و داروها و واکسنهایی بیابد، جهان در برزخی هولناک فرورفته بود. جدل و احتجاج و انکار از سطح عامه مردم به میان تحصیلکردهها و از آنجا به سطح عالیترین پزشکان و حتی سیاستگذاران و سیاستمداران کشیده میشد. تا مدتها روسای جمهور و رهبرانی پیدا میشدند که اصل بیماری یا ضرورت رعایت فاصله را انکار میکردند و کرور کرور مردم کشورشان مثل برگهای پاییزی و در میان انکار و تعبیرهای من درآوردی "بزرگان" شان می مردند. با تثبیت راههای موثر در پیشگیری و روشنتر شدن جنبههای مختلف بیماری، انکارها و لجبازیها و "من ماسک نمیزنم" های آشکار کمتر، اما ماسک نزدنهای واقعی و دورهم جمع شدنهای واقعی - حتی علیرغم باور به تاثیر فاصله و ماسک - روز به روز بیشتر شد. امروز پس از یک و نیم سال، ما بسیار بیشتر از هر زمان دیگری در اثر ویروس کرونا میمیریم، حتی اگر بیش از هر زمان دیگری باور داشته باشیم آنچه علم میگفت درست بود و درست است. اینکه چرا چنین است، خود کتاب سوزناک دیگریست از آنچه بر سرما آمد و آنچه بر سرمان آوردیم.
باری در میان منگی فراگیر حاصل از آن ضربه ی اول، اسفندماه 98 که تازه به اولین قرنطینه میرفتیم، همزمان بود با افزایش بار کاری در شهرهایی چون قم و رشت و نبود سادهترین تجهیزات مانند الکل و ماسک و پوشش مناسب و درگذشت اندوهبار تعداد زیادی از مردم و از جمله شاغلین حرفههای مرتبط با سلامت. از گوشه و کنار جهان خبرهای غریبی از قبیل خرید سیل آسا و کمبود دستمال کاغذی و کنسرو توسط مردم تا توقیف رسمی محموله ی ماسک در حین عبور از یک کشور برای استفاده داخلی تا انبارکردن ماسک توسط سودجویان و ... به گوش میرسید. آمارهای ابتلا و مرگ جدید هر لحظه از کشورهای بیشتری شنیده می شد و اوج میگرفت. محدودیتهای سفر میان کشورها وضع میشد. بشر در وضعیتی کاملا استثنایی قرار داشت و ایران در آن ماهها یکی از اولین آوردگاههای مواجهه و مبارزه با این پاندمی بود. در این اوضاع، آشکار بود که ثبت تجربه زیستهی مواجهههای دانشجویان و حرفه مندان مرتبط با سلامت، می توانست در کنار استخراج اعداد و ارقام ابتلا و بهبود و مرگ روزانه، تصویر دقیقتری از آنچه درحال وقوع است به ثبت رساند. ما در مسابقه کروناداستان برای این نوع ثبت و ضبط تجارب انسانی، قالب داستان کوتاه و روایت را مناسبتر و شدنیتر دیدیم.
کار ابتدا در سطح دانشجویان و با ابتکار دوستان جوان در انجمن دانشجویان پزشکی ایران (ایمسا) شروع شد، اما به سرعت با تقاضا و پیشنهادهایی برای توسعهی آن به شاغلین و حرفهمندان سلامت مواجه شدیم که پیشنهاد بجایی بود. فراخوان آثار را با رویکرد جدید تکرار کرده، گروه داوری و انتخاب آثار را به تناسب کار بازآرایی کردیم. سازمان نظام پزشکی هم به عنوان مهمترین نهاد صنفی کشور که با این عزیزان در ارتباط است و همزمان دغدغهی ثبت آثار هنری مرتبط با همه گیری کوووید 19 را نشان داده بود به میدان آمد و تامین جوایز پروژه را بر عهده گرفت.
امروز که نتیجه کار منتشر میشود، مهمترین وجه این پروژه به باور خود ما، زمان زودهنگام فراخوان و ثبت و جمع آوری آثاری است که انعکاس دهنده حال و هوای گنگ و یخ زدهی آن ماههای اول مواجهه با بیماری هستند. فراخوان تا شهریور 99 ادامه داشت و بازنمایی خوبی از دورانی است که هنوز فهم بشر از ماهیت و درمان این بیماری بسیار ناقص و امید واقعی به واکسن و اثربخشی آن، مبهم و دور بود.
ما در مدت اعلام شده 286 اثر دریافت کردیم. این آثار در چهار زیر گروه (داستان و روایت دانشجویان و داستان و روایت حرفهمندان) دریافت و به همین شکل داوری شد. معدودی از آنها چهارچوبهای شکلی اعلام شده را رعایت نکرده بودند که از آنها خواستیم تا اصلاحاتی انجام دهند. آثار معدودی را هم پس از پایان مهلت اعلام شده و تمدید آن دریافت کردیم که نمی توانستیم در مسابقه شرکت دهیم. در مرحله اول یک انتخاب اولیه بین این آثار انجام شد تا داوریهای دقیقتر و امتیاز دهی آثار در تعداد محدودتری از آثار انجام شود. 125 اثر انتخاب شده به مرحله داوری رفتند که در این مرحله داوران با چک لیسهای جداگانه برای روایت و داستان، هر اثر را از جهات مختلف مورد بررسی قرار دادند و نمره نهایی از 100 به هر اثر داده شد. سپس 36 اثر برتر به طور گروهی توسط داوران دوباره بررسی شد و در هر یک از زیرگروهها آثار منتخب اول تا سوم انتخاب و در مجموع 26 داستان و روایت از این 36 اثر برای چاپ انتخاب شدند.
برای شکلگیری این مجموعه بدیهی است که ابتدا باید سپاسگزار همه عزیزانی باشیم که از جای جای ایران و کشورهای دیگر برای ما آثار خود را فرستادند. بدون این حجم از استقبال برگزاری این رویداد ممکن نبود. انتخاب داورانی که بتوانند داوری این آثار را به بهترین شکل انجام دهند نیز آسان نبود. داوران این مجموعه می بایست همزمان اطلاعات وسیع در حیطه پزشکی و سلامت داشته باشند و در عین حال در ادبیات و مشخصا ادبیات روایی و داستانی مرتبط با این حیطه نیز دستی از نزدیک در کار داشته باشند. مایه مباهات و خرسندی ماست که خانم دکتر زویا طاوسیان، نویسنده و متخصص زنان و زایمان مسوولیت انتخاب اولیه را پذیرفتند و در تمام مراحل کار، یاری و همفکری شان پایدار بود. همچنین جناب دکتر عباس پژمان، مترجم و نویسنده نامدار، جناب دکتر احسان رضائی، داستان نویس و منتقد ادبی، آقای دکتر محمد کیاسالار، نویسنده و شاعر و داور جشنواره های متعدد هنری در حیطه سلامت و نهایتاً آقای دکتر حمیدرضا نمازی، دانش آموخته طب و فلسفه و متخصص اخلاق پزشکی و مشاور عالی و یاور همیشگی این مجموعه، داوری آثار این رویداد را با بزرگواری پذیرفتند. همه داوران مجموعه در کنار وجهه ادبی، تحصیلات پزشکی نیز داشتهاند.
جناب آقای محمد بهارلو، داستاننویس نامآور، با برگزاری دو جلسه کارگاه مجازی داستان نویسی، شرکت کنندگان علاقمند را با برخی فوت و فن های نوشتن داستان آشنا کردند. آقای علی ورامینی، روزنامه نگار و منتقد که به عنوان مشاور رسانه و خبررسانی کمک شایانی به پروژه رساندند، با برگزاری یک کارگاه مجازی درباره "روایت"، لطفشان را کامل کردند. نهایتا شور و توانمندی بیپایان خانمها الهام طباطبایی نژاد و انیس گنجپورثالث، دانشجویان خوشفکر و کاربلد پزشکی تبریز را باید ستود که با پای کار آوردن "ایمسا" تبریز و "ایمسا" ایران بازوی شورانگیز دانشجویی این پروژه را از خبررسانی تا تجمیع و کدگذاری همه آثار و شکلدهی موجهای خبری در شبکههای اجتماعی و پاسخدهی ایمیل ها و پیامهای فرستندگان، به خوبی مدیریت کردند. آقایان فریبرز اسمعیلی و جلیل نوربخش به ترتیب طراحی هنرمندانه پوستر اولیه و نهایی این کار را برعهده داشتند که هر دو پوستر بازخوردهای مثبتی دریافت کرد. هیچ یک از این بزرگواران و هیچ یاری رسان دیگری در این کار با چشمداشت مادی کار نکرد و همگان فروتنانه صرفا به کار اندیشیدند و بس.
شرط انصاف نخواهد بود اگر از همکاری و حمایت بیشائبه و ذهنیت باز مدیران سازمان نظام پزشکی ایران در این باره قدردانی نکنیم. این سازمان علاوه بر مسابقه کروناداستان، پروژه هنری بزرگ دیگری را با عنوان "کروناروایت" ساماندهی کرد و در چندین شاخه هنری، آثار هنرمندان متعددی را گردآوری و ثبت کرد. گروه اجرایی کروناروایت، به مدیریت آقای دکتر کیاسالار همزمان، با مسابقه کروناداستان هم در تعامل و همکاری بودند. این نگاه باز و وسیع را باید به سازمان نظام پزشکی و در راس آن آقای دکتر محمدرضا ظفرقندی تبریک گفت و برای حمایت از این طراحیهای مبتکرانه و هدفمند از ایشان قدردانی کرد. همچنین لازم است از تلاش و حمایت مشفقانه و سخاوتمندانهی آقای دکتر علیرضا سلیمی معاون محترم آموزشی و پژوهشی سازمان نظام پزشکی و جناب دکتر مسعود حبیبی، معاون محترم اجتماعی و امور مجلس در سازمان نظام پزشکی نیز تشکر کنیم.
دوستدار مراقب شما / مریم امامی | 3
کروناسوگند / ساناز برزگر | 9
کروناییها همراه ندارند / امیر پروسنان | 13
پروانه / اعظم سپهوند | 17
زنجیر را باور نکن / محمدحسن مردانی | 23
روایتهای حرفهمندان:
شاید فردا برنگردم خونه / سیدسجاد پردستان | 33
قرنطینهنامه / مهدی خلیلی | 35
عرق سرد / فوزیه کریمیان | 37
تتبعات گنگ خوابدیده / یاسین کیانی | 43
عصر کرونایی / آزاده مرادی | 49
داستانهای دانشجویان:
مرد روی یک پا هم میایستد. / خاطره حسنپور | 55
زنده به گور / صبا حقی | 59
ویروس پیربرگزیده / امیرمحمد دهقان | 63
کرونا گرفتن آقای خیاوی / زینب قربانی | 71
پساکشیک / محمدامین کرمی | 73
بوی نرگس / فاطمه محرمیان معلم | 75
در پناه پنجره / ندا مسجدی | 79
هویت مدفون / فاطمه نیکویان | 87
روایتهای دانشجویان:
میهمان ناخوانده / مهدی چگین | 97
بخش آخر / مهسان خالقیراد | 99
منچستریونایتد / امیرمحمد دهقان | 111
فرشته من زمینی است. / محدثه رضاییزاده | 119
فرشتهای در راه است. /. ویدا شیرزاده | 121
اسم من آفتاب است. / شادی فارابی ملکی | 125
بیمار آخر / مهتاب محمدی | 131
اگزیسکرونالیسم / ساناز نبیپور | 133
دسته بندی موضوعی | موضوع فرعی |
علوم پزشكي |
پزشكي
پزشكي |