تا به حال این سوال برایتان پیش آمده که چرا به سختی میتوانید ایدههایتان را عملی کنید و منتظر کسی هستید که به شما بگوید چه کنید؟ با خواندن این کتاب متوجه میشوید که جواب در دوازده سال درس خواندنِ مدرسه بوده است. نتیجه آموزش مدرسه، یادگیری نیست. اشغال کردن نیمی از زمان بچهها، اجبار به معاشرت با افرادی دقیقاً همسن، نواختن زنگ برای آغاز و پایان کارها، خواستن از بچهها که همگی در یک زمان به یک چیز فکر کنند و درجهبندی بچهها، احمقانه و ناخوشایند است. این کتاب تجارب چندین ساله یک معلم است که نشان میدهد که هرآنچه در لباس معلمی انجام داده میشود، در خدمت نقشه و دیدگاهی است که عقاید مرکزی نظام مدرسه و اقتصاد مبتنی بر دیدگاه طبقاتی را تقویت میکند.
سخن مترجمان/7
پیشگفتار/9
درباره نویسنده/13
فصل اول: یک معلم مدرسه با هفت درس/18
1. سردرگمی/19
2. جایگاه کلاسی/21
3. بی اعتنایی/22
4. وابستگی عاطفی/23
5. وابستگی فکری/24
6. عزت نفس مشروط/25
7. کسی نمی تواند پنهان شود/26
فصل دوم: مدرسه روان پریش/35
فصل سوم: مونانگاهیلای سبز/48
فصل چهارم: ما به مدارس کمتر احتیاج داریم، نه بیشتر/58
فصل پنجم: اصول مبتنی بر مشارکت محلی آغاز راه حل آمریکایی برای مشکل مدارس ما/81
پایان سخن: به مناسبت دهمین سالگرد انتشار کتاب/100
دسته بندی موضوعی | موضوع فرعی |
علوم انسانی |
علوم تربیتی
|