از ديرباز شمار شکل های کلامی به شمار متکلمان بی شمار بوده است از این رو سنجش و پیرایش کلام بدون وجود شاخص و معیار ممکن نیست. دانشی که اصول و معیارهای آرایه هایکلامی را تعیین می کند بلاغت است. علم بلاغت، فنون معانی و بیان و بدیع را دربر دارد. کتاب پیش روی می کوشد تا علم بلاغت عربی را با بیانی شيوا، کوتاه و گويا با شاهد مثال های عربی و فارسی به دور از اطناب ممل و ایجاز مخل و با عدم استشهاد به شواهد و ابیات دشوار و صنایع شاذ و نادر، توضیح دهد.
هدف اصلی این کتاب، آموزش ساده علم بلاغت عربی برای دانشجویان رشته های عربی و فارسی و همچنین دیگر اهل ادب و عموم آنانکه طالب آموختن و دوستدار فنون بلاغی اند می باشد . به قدر طاقت کوشیدیم که این اثر پیراسته از کار درآید اگر در این مقصود توفیقی حاصل شده لطف و عنایت خاص اوست که از نقصان پیراسته است.
امید است این کتاب سودمند واقع شود و خوانندگان گرامی از بذل عنایت دریغ نورزند و ما را با نکات اصلاحی در کاستی های احتمالی یاری فرمايند.
فهرست:
فصل اول علم معانی 12
پیشگفتاری در باب فصاحت و بلاغت: 13
فصاحت: 13
فصاحت کلمه: 13
۱ـ تنافر حروف: 13
۱ـ تنافر حروف شدید الثقل. 13
۲ـ تنافر حروف خفیفالثقل: 13
۲ـ غرابت استعمال: 14
۳ـ مخالفت با قیاس صرفی: 15
۴ـ کراهت در سمع: 17
فصاحت کلام: 17
۱ـ تنافر کلمات: 18
۲ـ ضعف التألیف (سستی ترکیب): 19
۳ـ تعقید لفظی (پیچیدگی لفظی): 20
۴ـ تعقید معنوی: 21
۵ـ کثرت تکرار: 22
۶ـ تتابع اضافات: 22
فصاحت متکلم: 23
بلاغت: 24
بلاغت کلام: 24
حال خطاب (مقام خطاب): 24
۱ـ اسناد خبری.. 25
۱ـ فائدهی خبر: 25
۲ـ لازم فائده: 25
۱ـ استرحام و استعطاف (رحمخواهی و مهرجویی): 26
۲ـ اظهار ضعف و فروتنی: 27
۳ـ ترغیب و تشویق نمودن مخاطب: 28
۴ـ اظهار حسرت و اندوه: 28
۵ـ ابراز شادی به وقوع امری و زوال امری بر اثر آن: 29
6ـ توبیخ و نکوهش: 29
۷ـ یادآوری تفاوت میان مراتب: 29
۸ـ تحذیر (هشدار دادن): 30
۹ـ فخر و مباهات: 30
۱۰ـ مدح (ستایش): 31
شکل خبر براساس اختلاف احوال مخاطب و القاء کلام بر مقتضی ظاهر به وسیلهی متکلم سه نوع است: ۱ـ خبر ابتدائی ۲ـ خبر طلبی ۳ـ خبر انکاری.. 32
۱ـ خبر ابتدائی: 32
۲ـ خبر طلبی: 32
۳ـ خبر انکاری: 33
* در شیوههای که ذکر گردید کلام براساس مقتضی ظاهر حال است ولی گاهی به جهت هدفی یا سببی، متکلم،کلام را بر خلاف مقتضی ظاهر حال ادا مینماید و مخاطب خویش را برخلاف آنچه که هست تصور مینماید. 34
۲ـ انشاء: 37
۱ـ انشاء غیرطلبی: 37
۱ـ مدح و ذمّ: 38
۲ـ صیغههای عقود: 38
۳ـ قسم: 38
۴ـ تعجب (ابراز شگفتی): 38
۵ـ رجاء (امید داشتن): 38
۲ـ انشاءطلبی: 39
۱ـ امر: 39
۲ـ امر مقرون به لام: قال تعالی: 39
۳ـ اسم فعل امر: 39
۴ـ مصدر نائب از فعل امر: 40
۱ـ دعا: 40
۲ـ التماس (درخواست): 41
۳ـ ارشاد(راهنمایی): 41
۴ـ تهدید (ترساندن): 41
۵ـ تعجیز (ناتوان دانستن مخاطب): 42
۶ـ اباحه (روا داشتن): 42
۷ـ تسویه (برابر دانستن): 43
۸ـ اکرام (بزرگداشت): 44
۹ـ امتنان (منت نهادن): 44
۱۰ـ اهانت: 44
۱۱ـ دوام (پایداری و استمرار بر امری): 45
۱۲ـ تمنی (آرزو کردن): 45
13ـ اعتبار (عبرت و پند گرفتن): 45
۱۴ـ اذن (اجازه و رخصت دادن): 45
15ـ تکوین (به وجود آوردن): 46
۱۶ـ تخییر (اختیار دادن): 46
۱۷ـ تأدیب (ادب کردن): 46
۱۸ـ تعجب (به شگفتن آمدن): 46
۲ـ نهی: 47
۱ـ دعا: 47
۲ـ التماس: 48
3ـ ارشاد (راهنمایی کردن): 48
۴ـ دوام (پیوستگی در عمل): 48
۵ـ بیان عاقبت: 48
6ـ تیئیس (ناامید کردن) قال تعالی: 49
۷ـ تمنی (آرزو کردن): 49
۸ـ تهدید(ترساندن): 49
۹ـ کراهت (ناگوار داشتن): 49
10ـ توبیخ (سرزنش کردن): 49
۱۱ـ ائتناس (ایجاد انس و الفت): 50
۱۲ـ تحقیر: 50
۳ـ استفهام: 51
* همزهای که برای طلب تصور است باید در کنار چیزی قرار گیرد که از آن پرسش شده است و دارای حالات گوناگونی است که عبارتند از: 51
۱ـ مسندإلیه: 51
۲ـ مسند: 51
۳ـ مفعول: 51
۴ـ حال: 52
۵ـ ظرف: 52
۲ـ طلب تصدیق: 52
* گاهی ادوات استفهام از معنای اصلی خویش خارج میگردند و برای اهداف بلاغی دیگری به کار میروند که عبارتند از: 56
۱ـ امر: 56
۲ـ نهی: 57
۳ـ تسویه (برابر دانستن): 57
۴ـ نفی: قال. 57
۵ـ إنکار: 57
۶ـ تشویق: 57
۷ـ استئناس (ایجاد الفت و آشنایی نمودن): 57
۸ـ تقریر (اقرار کردن): 58
۹ـ تهویل (ترساندن): 58
۱۰ـ استبعاد (بعید دانستن): 58
۱۱ـ تعظیم (بزرگ داشتن): 58
۱۲ـ تحقیر (کوچک شمردن): 59
۱۳ـ تعجب: 59
14ـ تهکم (ریشخند کردن): 59
۱۵ـ وعید (ترسانیدن): 60
۱۶ـ استبطاء (کند شمردن): 60
17ـ آگاهی و هشدار دادن بر اشتباه: 60
۱۸ـ هشدار و آگاهی دادن بر باطل بودن مطلوب: 60
۱۹ـ تحسر (ابراز حسرت و اندوه کردن) 60
20ـ هشدار و آگاهی بر گمراهی شنونده، 61
۲۱ـ تکثیر (زیاد شمردن) 61
* علاوه بر اغراض که ذکر شد میتوان اغراض فراوانی براساس ذوق ادبی افزود و یا یک بیت را مشتمل بر چندین غرض متفاوت بدانیم. 62
۴ـ تمنّی (آرزو کردن): 62
۵ـ ندا: 63
* گاهی حرف نداء از معانی اصلی خویش خارج میگردند و به معانی دیگری میگرایند که مهمترین آنها عبارتند از: 64
* به جهت اغراضی، جملهی خبریه در موقعیت انشاء قرار میگیرد که مهمترین آنها عبارتند از: 67
* برای اغراضی انشاء در شکل خبر میآید که عبارتند از: 68
* در حالت مسندإلیه. 69
۱ـ ذکر مسندإلیه: 69
۲ـ حذف مسندإلیه: 72
۳ـ معرفه آوردن مسندإلیه: 77
* مقدم آوردن مسندالیه. 97
* حذف مسندالیه. 103
* معرفه آوردن مسند 105
* نکرده آوردن مسند 105
* تقدیم مسند 106
* قصر. 110
* جایگاه مقصورعلیه. 111
* تقسیم قصر به اعتبار حقیقت و واقعیت.. 112
۱ـ قصر حقیقی. 112
۲ـ قصر اضافی: 113
* قصر به اعتبار دو طرفش (مقصور و مقصورعلیه) چه حقیقی باشد و چه اضافی، دو نوع است: 113
۱ـ قصر صفت بر موصوف: 113
* قصر اضافی براساس حال مخاطب سه نوع است: 114
۱ـ قصر إفراد (یعنی نفی شرکت و اشتراک): 114
۲ـ قصر قلب (واژگون کردن): 114
۳ـ قصر تعیین (مشخص کردن): 115
* وصل و فصل. 115
وصل. 115
* مواضع وصل. 116
* مواضع فصل عبارتند 118
۲ـ کمال إنقطاع: 120
۳ـ شبه کمال اتصال: 120
۴ـ شبه کمال إنقطاع. 121
۵ـ توسط بین کمالین: 121
فصل دوم 123
علم بیان. 123
تشبيه : 123
اركان تشبيه چهار رکن است: 123
تقسيمات تشبيه. 124
تشبيه : حسي و عقلي. 124
1ـ مشبه و مشبهبه هر دو حسي باشند. 124
4ـ مشبه حسي و مشبهٌبه عقلي. 126
تقسيم طرفين تشبيه به اعتبار مفرد يا مرکب بودن : 126
1ـ تشبيه مفرد به مفرد، 126
2ـ تشبيه مرکب به مرکب.. 127
3ـ تشبيه مفرد به مرکب.. 128
4ـ تشبيه مرکب به مفرد: 128
تشبيه به اعتبار وحدت و تعدد آن. 130
1ـ تشبيه متحدالطرفين: 130
2ـ تشبيه ملفوف.. 130
3ـتشبيه مفروق: 131
4ـ تشبيه تسويه: 131
5ـ تشبيه جمع. 132
تشبيه به اعتبار وجه شبه. 132
1ـ تشبيه تمثيل : 133
3ـ تشبيه مفصل. 134
4ـ تشبيه مجمل. 134
5ـ تشبيه قريب مبتذل. 134
6ـ تشبيه بعيد غريب: 136
ادوات تشبيه (ابزارهاي تشبيه) : 137
تشبيه به اعتبار ادات بر. 137
1ـ تشبيه مرسل : 138
2ـ تشبيه مؤکد : 138
تشبيه بليغ : 139
1ـ مفعول مطلق نوعي: 139
2ـ اضافهي مشبهٌبه بر مشبه. 140
3ـ مبتدا و خبر مانند : 140
4ـ هنگامي که مشبهٌبه حال واقع مي شود. 140
أغراض تشبيه : 140
1ـ بيان حال مشبه: 141
2ـ بيان امکان حال مشبه: 141
2ـ بيان اندازه حال مشبه : 141
4ـ بيان حال مشبه و جاي دادن آن در ذهن شنونده : 142
5ـ بيان امکان وجود مشبه : 142
6ـ مدح و تحسين حال مشبه : 143
7ـ نکوهش و تقبيح مشبه : 143
8ـ استطراف (شگفت و نو شمردن) مشبه : 144
تشبيه ضمني : 145
تشبيه مقلوب (منعکس، وارونه،معکوس) : 145
تشبيه تشابه (تساوي) : 146
استعاره : 146
ارکان استعاره 146
استعاره به اعتبار آنچه از طرفين. 147
1ـ استعاره مصرحه (تصريحيه، تحقيقيه، محققه) : 147
2ـ استعارهي مکنيه (بالکنايه) : 147
تقسيم استعاره به اعتبار طرفين و جامع : 149
1ـ محسوس الطرفين و جامع حسي : 149
2ـ محسوس الطرفين و جامع عقلي : 150
3ـ محسوس الطرفين و جامع مرکب از حسی و عقلي : 150
4ـ معقول الطرفين، جامع عقلي : 150
5ـ مستعارٌ منه حسي و مستعارٌ له عقلي، جامع عقلي : 151
6ـ مستعارٌ منه عقلي و مستعارٌ له حسي، جامع عقلي : 151
استعاره به اعتبار لفظ مستعار. 151
1ـ استعارهي أصليه: 151
2ـ استعارهي تبعيه : 152
تقسيم استعاره به اعتبار طرفين به عناديه (ناهمساز) و وفاقيّه (همساز) 153
1ـ استعارهي عناديه (ناهمساز) 153
2ـ استعارهي وفاقيه (همساز): 153
استعاره به اعتبار ابتذال و غرابت جامع آن. 154
1ـ استعارهي عاميه مبتذله : 155
2ـ استعارهي خاصيه غريبه : 155
استعاره به اعتبار ذکر ملائمات طرفين و عدم ذکر آن. 155
1ـ استعاره مطلقه : 156
2ـ استعاره مجرده 157
3ـ استعارهي مرشحه: 157
مجاز: 158
قرينه : 158
1ـ قرينه لفظي. 158
2ـ قرينهي معنوي (حاليه): 159
علاقه : 159
مجاز به چهار گونه منقسم ميشود: مجاز مفرد مرسل مجاز مفرد بالاستعاره مجاز مرکب مرسل مجاز مرکب بالاستعاره 159
1ـ مجاز لغوي مفرد مرسل : 159
علاقه های مجاز لغوي مفرد مرسل : 159
1ـ علاقه کليت: 159
2ـ علاقه جزئيه. 159
3ـ علاقه سببيت: 160
4ـ علاقه مسببيت.. 160
5ـ علاقهي لازميت: 161
6ـ علاقهي ملزوميت.. 161
7ـ علاقهي آليت: 161
8ـ علاقهي تقييد 162
9ـ علاقهي عموم 162
10ـ علاقهي خصوص... 162
11ـ علاقهي اعتبار ماکان. 162
12ـ علاقهي اعتبار مايکون. 163
13ـ علاقهي حاليت.. 164
14ـ علاقهي محليت: 164
15ـ علاقهي بدليت.. 165
16ـ علاقهي مبدليت.. 165
17ـ علاقهي مجاورت: 165
18ـ علاقهي اشتقاق. 165
مجاز عقلي : 166
علاقههاي مجاز عقلي: 166
3ـ اسناد به سبب : 167
4ـ اسناد به مصدر : 167
5ـ علاقهي مفعوليت (اسناد فعل معلوم يا اسم فاعل به مفعول ): 168
6ـ علاقهي فاعليت (اسناد فعل مجهول يا اسم مفعول به فاعل): 168
مجاز مرسل مرکب : 168
مجاز مرکب به شيوهي استعارهي تمثيليه: 170
کنايه : 171
ذکر عبارتي و طلب معناي ديگری از آن، بدون وجود قرينهاي که مانع از ارادهي معناي اصلي شود. 171
فرق مجاز و کنايه: 171
انواع کنايه به حسب معنايي. 171
2ـ کنايه از موصوف : 173
3ـ کنايه از نسبت : 174
کنايه به اعتبار واسطهها 175
1ـ تعريض : 175
2ـ تلويح : 176
3ـ رمز : 177
4ـ ايماء (اشاره) : 177
فصل سوم علم بدیع. 179
فهرست صنایع: 181
1ـ ابداع. 182
2ـ ابهام ( 183
3ـ اتساع: 185
4ـ اتفاق: 186
5ـ احتراس (تکمیل): 187
6ـ ادماج: 188
7ـ ارسال المثل. 189
8ـ ارصاد (تسهیم): 190
9ـ ازدواج. 191
10ـ استبتاع: 192
11ـ استخدام: 193
12ـ استطراد: 196
13ـ افتنان: 197
14ـ تأکید الذّم بمایشبه المدح: 198
15ـ تأکید المدح بمایشبه الذم: 199
16ـ تجاهل العارف.. 200
17ـ ترصیع: 201
18ـ تسمیط: 202
19ـ تشریع (توشیح، ذوالقافیتین): 203
20ـ تطریز. 204
21ـ تفریق: 205
22ـ تقسیم: 206
23ـ توریه: 207
24ـ توشیع: 212
25ـ جمع: 213
26ـ جمع باتفریق. 214
27ـ جمع با تقسیم: 215
28ـ حسن التعلیل: 216
29ـ رد العجز علی الصدر. 217
30ـ سجع. 218
31ـ سلب و ایجاب: 221
32ـ لزوم مالایلزم (التزام، اعنات): 222
33ـ اللف و النشر (الطی و النشر): 223
34ـ المواربة. 225
دسته بندی موضوعی | موضوع فرعی |
علوم انسانی |
سایر
|